برگزیده ، The Elite

سلام. کتاب برگزیده ( The Elite ) دومین جلد از مجموعه انتخاب ( The Selection ) هست که داستان رو پس از انتخاب شدن 6 نفر از 35 ورودی سلکشن روایت میکنه. شاید قصر هنوز همون قصر باشه، یا ادما همون کسایی ک قبلا بودن، اما مطمئنا فضا خیلی سنگین تر و مسابقه سختتر شده، حتی اگه امریکا نخواد اینو ببینه. ( نشر مترجم : باژ )

خلاصه داستان برگزیده ، The Elite

امریکا، کریس، سلست، ناتالی، مارلی، الیسا. شش دختر باقی مونده از کل 35 نفر.

همه میدونن امریکا یجورایی سوگولی مکسن به حساب میاد، پس به نظر میرسه کار تقریبا تمومه. اما واقعا به همین سادگی ها نیست. مکسن قراره پادشاه سرزمینی بشه که داره با مشکلات خیلی بزرگی دست و پنجه نرم میکنه، پس انتخابش برای همسر اینده اش فقط از روی علاقه و احساس نباید باشه. و برخلاف امریکا، بقیه دخترا میتونن فواید سیاسی و اجتماعی و بین المللی داشته باشن.

از طرفی، امریکا ( با توجه به اینکه تو مغزش پوست پسته است، ) هنوز بین اسپن و مکسن معلقه و هربار سمت یکیشون سو گیری میکنه. ولی جدای این، یه مسئله مهم دیگه هم هست : پرنسس بودن فقط لباسای پفی و جذاب یا لحظات عاشقانه با پادشاه اینده نیست، ایا میتونه مسئولیت های پرنسس بودن رو به عهده بگیره؟؟ اصلا توانایی اش رو داره؟ لایقش هست؟

زمان، چیزیه ک قراره کمک همه کنه تا راهشون رو پیدا کنن. اما با گذشت زمان، اتفاقاتی رخ میده ک میتونه همه چیزو عوض کنه. میتونه دختر محبوب شاهزاده رو از لقبش عزل کنه، بین دخترا دشمنی اشکار بوجود بیاره، اسرار رو اشکار کنه و …. اما با همه اینها، انتخاب ها باید انجام بشن. از طرف همه.

the elite
the elite

توی مجموعه اس جی ای، بعضی وقتا تدروس یه کارایی میکرد، ک علارغم علاقه قلبی و امیدواریم بهش، اینجوری میشدم ک واقعا تو لیاقت کسی مث اگاتا رو نداری. این کتاب برعکس بود. امریکا چندین بار، جوری رفتار کرد ک میگفتم تو لیاقت کسی مث مکسن رو نداری. تا اینکه … مکسن با سلست دیده شد.اونجا بود ک فهمیدم در و تخته باهم بیش از حد جورن. و اعتراف میکنم ک از مکسن ناامید شدم، فکر کردم یه عوضی ای مث گرگوری ه. در همین راستا، یکم به مکسن و پدرش سر اون برنامه هه بپردازیم :

احتمال میرفت که توی این جلد بیشتر حرص بخورم، اما نخوردم. نمیدونم، شاید چون اصلا فرصت فکر کردن بهش نداشتم و مداوم داشتم میخوندم، ولی چیزی ک به شدت حسش کردم و اعتراف میکنم اصلا دوستش نداشتم، حسودی بود. من در زندگیم به خیلی چیزها و کس ها حسودی کردم ( بخشی از دختر بودنه 😂) ولی تاحالا برای به نداشتن یک پسر حسودی نکرده بودم و اصلا حس قشنگی نبود. مدتی ک برای کنکور میخوندم، همش میگفتم هر دغدغه ای بهتر از کنکوره. حتی اگه برای پسر باشه. ولی الان کاملا مطمئنم مشغول بودن به کنکور خیلی بهتر از یه پسره!

نمیدونم، یا من خیلی بی احساسم، یا اینا خیلی الکی توی کتاب گریه میکردن. من تمام مدتی ک گریه توصیف میشد، فقط ابروهام بهم گره خورده بود و داشتم از شدت استرس له میشدم. تنها جایی ک یکم حس کردم شاید گریه کنم، اخر برنامه ای بود ک مکسن بخاطر امریکا جلوی پدرش ایستاد. اونم بخاطر چنتا مورد : 1. امریکا توی بد دردسری بود. 2. مکسن خیلی قشنگ ازش دفاع کرد ( یا حالا، هرچی ک اسمشه ) 3. شاه خیلی ترسناک شد یهویی 4. با اینکه هیچ ایده ای نداشتم ناتالی کیه، خبر مرگ خواهرش خیلی یهویی و واقعا دردناک بود خلاصه ک اوضاع خیلی ناجور بود …

برگزیده
برگزیده

اما حتی اونجا هم گریه ام نیومد! با اینکه بلافاصله بعدش مکسن در شرایط افتضاحی یافت شد و به قصر حمله شد و موقعیت خیلی مناسبی بود برای اشک ریختن، متاسفانه رخ نداد 🫤😕 خب بسه درباره من، چقد مکسن جنتلمنه. چقد اقاست. چجور تونستم بهش شک کنم اصن! و اونجایی بزرگی حرکتش مشخصتر شد، ک مجریه گفت تاحالا مکسن اینجوری جلوی پدرش نایستاده! باقی ماجرا، یعنی عوضی بودن شاه، واضح بود. از همون روز اول ک مکسن یچی موافق رفاه مردم میگفت، باباش ناراحت میشد و مامانش خوشحال. این باعث میشه فک کنم شاید رابطه پدر و مادرش اونقدرها هم ک به نظر میاد عاشقانه و عالی نیست …

حس میکنم بخشِ زدنِ باباهه یکم زیادی بود، نمیشه اسمشو کلیشه گذاشت البته، ولی خب، چ میشه کرد! وقتی همه چی خیلی داغونه، و احتمال نزدیک شدن کاپل کتاب بهم خیلی کم شده، بهترین راه چیه ؟؟ مریض کردن یا در خطر قرار دادن یکیشون! و باید اعتراف کنم ک همیشه جواب داده و شاید از معدود کلیشه هایی باشه ک اگه درست استفاده شه، هیچوقت زیباییش رو از دست نده.

یجای دیگه هم بود، ک امریکا رفت تو جنگل و مکسن خیلی دراماتیک طور خواست دنبالش بره ولی باباش نذاشت. اینا همشون خیلی احمقن. شما یه اتاق دارید، پر از کتابای عتیقه ک از قضا میخواید دست هیشکی هم نیفته ( امریکا واقعا گند زد با راز نگه داشتنش راستی، از اولش معلوم بود لو میره ) خب معلومه اینایی ک میان هربار کتاب میدزدن دنبال اونان! نه به قول سرور باهوشان، جناب اسپن، بسوزونن گرم شن :/ خدایی این بشر چی با خودش فک کرده؟ جز اینکه خودشم جاسوسه! من هنوزم روی این قضیه پافشاری میکنم، مگه اینکه خلافش ثابت شه. (تازه، پشت سر مکسن هم حرفایی میزنه ک از یجایی به بعد دیگه به حسادت ربطی نداره، بوی خیانت میده!)

میخوام از نویسنده تشکر کنم، بخاطر منطقی ک در طول داستان، هم این جلد و هم جلد قبل به کار برد. اگه طرفدار رمان عاشقانه باشید، یا به هردلیلی زیاد خونده باشید ( مخصوصا رمان های مسخره تلگرامی مناسب سنین جهولیت 😂) اکثر دردسر ها با صحبت نکردن و راز نگهداشتن و تو خود ریختن شروع میشه. مثبت ترین نکته این کتاب از نظر من، گفتگو های مکسن و امریکا درباره مواردی بود که در رابطه ازارشون میداد. خیلی کمک کردن. شاید اواخرش امریکا زده بود به سیم اخر و خیلی کار نکرد، ولی تاثیر گفتگو در دفعات قبل انکار ناپذیره!

مسابقه، دل، احساسات، عشق، هرچی میخواید اسمشو بذارید، ولی این دختره ادم نیست ایا؟؟ من به هیچوجه متوجه نمیشم چجوری میتونه اینکارو بکنه. تازه از پیش مکسن اومدی، یه راست میری تو بغل اسپن ؟؟ اونوقت ناراحت میشی مکسن با بقیه میگرده ؟؟ اصن مکسنو ول کن، خود ادم چجوری ممکنه بتونه با این حس خیانت و سو استفاده زندگی کنه ؟؟؟اصلا … من به شدت فک میکردم توی یکی از این قرار هاش با اسپن، مکسن قراره سر برسه و بفهمه، ولی به نظر میرسه این شخصیتشه و خب … چ میشه کرد!

یدور به شخصیت فرعی ها بپردازیم دلشون نشکنه : پدر امریکا. تاج سر. مرد واقعی. و واقعا اونجایی ک داشت با مکسن حرف میزد رو دوست داشتم. نمیدونم چرا، ولی دوست داشتم. کریس، یکم رو اعصابم بود، حرفاش حالت کنایه نداشت، ولی سوزاننده بود. مخصوصا اونجا ک گفت بچه هامونو مجسم میکنم، با چشمای من و موهای مکسن. میخواستم برم جرش بدم😂امریکا خیلی صبوره، اینش قابل ستایشه ( البته باید باشه! مگه چاره دیگه ای هم داره ؟) سیلویا، خیلییییی گناه دارهههه! اصن خوشحالیش بعد اینکه امریکا ازش جلسه های اضافه خواست، خیلی زیبا بود!

مارلی و کارتر. واضح بود ک مکسن تمام تلاششو کرده بود کمترین اسیب ، تاجایی ک قانون اجازه میده بهشون وارد شه، چرا امریکا همچین کرد؟ من ادم سنگدلی نیستم، بی احساس شاید، ولی میفهمم دوستی و نزدیکی چ معنایی داره، ولی همزمان یسری رفتار ها در بعضی جایگاه ها اصلا مناسب نیستن. هرچقدر هم قانون ” خودت باش ” در کل زندگی صدق کنه، بعضی وقتا این ” خود ” باید یاد بگیره درست و متناسب با شرایط رفتار کنه. خلاصه ک اصلا دوست نداشتم این حجم از ادم از کارش تقدیر کردن، طرز برخورد ملکه رو خیلی بیشتر پسندیدم. کاملا معقول، همونطور ک یک ملکه باید باشه.

قضیه ایتالیایی ه چیبود ؟؟ یکی دیگه باید پرنسسو انتخاب کنه، مثلا چ کمکی میتونن بکنن ؟؟ و بذارید یچی بگم، شرایط غم انگیز و ناراحت بودنی ک به مردم الی نسبتش داد، منو خیلی یاد خودمون انداخت. خدایی جامعه ناراحتی داریم، قبول دارید؟ و واقعا ادم نمیدونه ممکنه هیچوقت این غم همگانی از بین بره یا نه. ولی از اینا گذشته، اینکه باز همه دارن امریکا رو به عنوان ادمی ک سرزمینش را نجات خواهد داد یاد میکنن، یکم حال بهم زنه. انگار بقیه شلغم ان، نمیتونن کشورو کنفیکون کنن! فقط چون امریکا اونقدری بولد هست ک اینو عموما ابراز کنه، دلیل نمیشه بقیه نتونن چنین کاری کنن.

حرف اخر: حق با مکسنه. هرچی اخر کتاب به امریکا گفت، درباره زمان، درباره اعتماد، همش حق با اونه. معمولا توی داستان هایی ک یه دختر شخصیت اصلیشه، پسرها احمق جلوه میکنن. ولی اینجا اینطور نبود. درحالی که امریکا خیلی بی منطق ظاهر میشد، مکسن از یه دیدگاه منطقی همه چیز رو باز میکرد. خیلی بهش، برای همه چی حق میدم. همین.

پی نوشت

لینک دانلود پی دی اف زبان اصلی کتاب : برگزیده ، The Elite

سوال یهویی و مهم : ری اکشن سیلویا بعد ارائه امریکا نشون داده شد؟ من یادم نیس، اگه شده بگید لطفا

برام سواله اگه مکسن بفهمه امریکا و اسپن تمام این مدت باهم بودن، چ ری اکشنی نشون میده. مطمئن نیستم بخوام بدونم واقعا، ولی به نظرم حقشه ک بدونه. درراستای جاسوس بودن اسپن این رو هم بگم : تمام مدتی که بعد از مجازات مارلی همدیگه رو میدیدن منتظر بودم اسپن امریکا رو لو بده و بدبخت شن. نمیدونم چرا، ولی حس میترسیدم همش. خداروشکر ک نشد اینجوری البته.

ای بوک ترجمه شده این کتاب، و باقی جلد های این مجموعه توی فیدیبو هم هست.

16 دیدگاه دربارهٔ «برگزیده ، The Elite»

  1. کتابخوان تنها

    به به میبینم که زدی تو کار کتابای باژ. کتاب خوب زیاد داره نشر باژ بازم کتاب سرچ کن و یه سر به نشر ویدا هم بزن. راستی یه مجموعه جدید هم اومده از همین نویسنده به نام نامزد اونم خیلی کتاب شبیه همینه. ولی انصافاً بهت نمیخورد عاشقانه بخونی 😂😂

    1. negar

      خیلی وقت بود میخواستم برم سراغ باژ، قسمت نمیشد😂
      والا خیلی دوس دارم برم همینجوری کتاب ببینم و بخونم، ولی باورت نمیشه چقد کتاب رو دستمه.
      چرا نمیخورد؟؟😂 تنها مشکل من با عاشقانه ها اینه ک خیلی سرشون حساس میشم و زیادی از لحاظ روانی ازارم میدن😂

  2. کتابخوان تنها

    سلام. میخوام یه پیشنهاد بهت بدم. راستشو بخوای قبلنا فکر میکردم یه کتابخون غیر حرفه ای هستی که فقط نشر پرتقال رو میشناسی و از این حرفا.. ولی خب خوشحالم که حالا یه دستی هم تو نشرای دیگه پیدا کردی هرچند هنوزم از نظرم یه کتابخون مبتدی هستی، ولی به هر حال وقتی دیدم از نشر باژ هم یه کتاب شناختی و خوندیش دلم نیومد این پیشنهاد رو بهت ندم هرچند فکر نمیکنم قبولش کنی. این روزا دیگه کسی مثل قبلنا به کتاب اهمیت نمیده همه تا خرخره رفتن زیر مشکلات زندگی و درس و کنکور و این چیزا… استثنا هم نداره همه مون همینیم. یادته وقتی کاور مدرسه جاسوسی 10 رو گذاشتی چه غوغایی شد؟؟ همه هیجان زده بودن فکر و ذکرشون کتاب بود. اون وقتا کتاب واسه ما فقط یه سرگرمی نبود، در واقع کتاب کل زندگیمون و رویاهامون رو شکل میداد. ولی امروز که خودت میبینی، همه بزرگ شدن و رفتن سر خونه زندگیشون. همه بچگی هاشون رو فراموش کردن ) : انگار نه انگار که یکی میخواست فضانورد شه یکی میخواست نویسنده شه همش تموم شد و رفت پی کارش. نمیدونم تا حالا تو اپ طاقچه بودی یا نه؛ قبلنا پر از خوره کتاب بود که فکر و ذکرشون داستان های نوجوان بود و یکی مثل من هر وقت دلم میگرفت میرفتم اونجا و وقتی شور و اشتیاق اونا رو میدیدم انگیزه میگرفتم و ادامه میدادم… ولی الان که بری اونجا حتی پرنده هم پر نمیزنه! چه برسه به یه نوجوون عشق کتاب که هر روز منتظره از هاگوارتز براش دعوت نامه بفرستن،، زندگی اینه دیگه. چشم به هم بزنی همه چیز تموم شده و افتادی تو خط زندگی. اینا فقط یه درد دل بود ولی میخواستم یه چیزی رو بهت بگم. دنیای تخیلی و فانتزی کتابا خیلی واقعی تر از اون چیزین که ما فکر میکنیم. اولش میخواستم بهت پیشنهاد بدم که وبلاگت رو گسترش بدی. یعنی در حد یه وبلاگ فان نباشه که هر وقت حال داشتی یه پست بزاری و نهایتا 10 12 تا کامنت بخوره و بره تا چند ماه بعد. ازت میخواستم که به دنیای فانتزی همه مون احترام بزاری /: جوری که برات اهمیت داشته باشه. ولی به هر حال چون بعید بود با تفکرات الانت اینکار رو انجام بدی ( الان تو داخل ماتریکس هستی ) فقط ازت یه درخواست دارم. تو گوگل، سروش، ایتا، روبیکا، تلگرام، اینستاگرام، یوتیوب و … هرجایی که خواستی سرچ کن : شیفتینگ. بعیده که باورش کنی ولی مطمئنم اگر یخورده راجبش تحقیق کنی ( مخصوصا تو یوتیوب و اینستاگرام و یکمی هم تلگرام ) میفهمی که تخیل خودش یه واقعیته. من با این حرفم تو رو به یه تجربه بی نظیر دعوت کردم. برات دعوتنامه فرستادم، میدونی به کجا؟ به آکادمی جاسوسی، به هاگوارتز، به مجیستریوم و خلاصه همچین جاهایی.. فقط بین کارهات اینو یادت نره حتما سرچ کن. ما تو دنیای معمولی مون مشغله زیاد داریم ولی این دلیل میشه که دنیای بی‌نظیر مون رو رها کنیم؟ مسلما خیر. ( هرچند واسه شماها ممکنه بله باشه ) و اگر شیفتینگ رو قبول کردی حتما بهم خبر بده خیلی چیزا هست که دلم میخواد بهت بگم ولی باید ببینم چقدر قبولشون داری. هرچند تو جای ساده ای مثل روبیکا هم اونقدر شیفتر و مدرک و تجربه و … هست که واسه قبول کردنش کافی باشه ولی به هر حال اکثریتمون تو ماتریکسیم. ضمنا اینکه گفتی دخترا اینجورین رو خوشم اومد معمولا دخترا به این چیزا اعتراف نمیکنن 😂 و اینکه رشته ت چیه و کنکورت چطور پیش رفت؟

    با کمال تأسف
    کتابخوان ( شیفتر ) تنها

    در شبی از شب ها با خواندن کتابی باور کردیم که اینجا جهان آرام است…

    پ.ن : بهت توصیه میکنم کتاب های لمونی اسنیکت رو بخونی اول مجموعه بچه های بدشانس و دوم همه سوالات اشتباه ( از نشر هوپا ) به ظاهرش نمیخوره کتاب خوبی باشه ولی معرکه ست. و شایعاتی وجود داره که میگه داستانش واقعیته. و اگر بدونی چندنفر ( حتی تو ایران ) راجب این سازمان تحقیق میکردن باورت نمیشه ( خود منم یکیشون بودم ) با سرچ در اینترنت به یکی از این وبلاگ ها برمیخوری.

    در آخر هم ممنونم که این تومار رو خوندی 😐

    1. negar

      سلام. فکر میکنم درست بگی، از دور، واقعا هرچی کتاب خوندم مال پرتقال بوده😂 ولی خب درواقع در بازه زمانی ای ک علاقه من به کتابای پرتقال میخورد من اینجا رو درست کردم و شروع به نوشتن کردم. وگرنه اصلا امکان نداره کسی در تمام زندگیش فقط از یه نشر کتاب خونده باشه.
      درباره چیزی ک گفتی، بالاخره کنکور و درس و زندگی واقعی هم جز زندگی ان. نمیتونی بخاطر فانتزی، آینده اتو تحت تاثیر قرار بدی. البته این حرف برای کسی مثل منه، ک‌ هدفش در راستای کنکور و دانشگاهه. خیلیها هدفشون این نیست و حقیقتا من هیچ ایده ای درباره چگونگی برنامه ریزی اونها ندارم، پس حرفی هم نمیزنم😂
      ولی خب، درکل مخالفم باهات. هنوزم کلی ادم کتابخون و فانتزی باز هست ک هرکی فرصت بشه وارد تخیلات خودش میشه. نمونه اش خودم، ک فک کنم پیرزن هم بشم هنوز دارم کتاب جادویی بچه های ۱۵،۱۶ ساله رو میخونم کیف میکنم😂
      درباره پست ها هم ک گفتی، من کتاب هایی رو اینجا میذارم ک خودم شخصا خوندم. وگرنه اره، میتونم هرروز چنتا پست از انواع کتاب ها بذارم ک متنش کپی از اینور اونوره. ولی خب، دیگه لطفش چیه؟ ما اینجاییم ک‌ درباره کتاب هایی ک خوندیم حرف بزنیم، نه ک معرفیشون کنیم فقط. برای اینکار، صدها سایت دیگه هست. من به این خاص بودن خودمون، حتی اگه معنیش این باشه دیر پستی گذاشته بشه افتخار میکنم. هدف اصلیم هم همیشه همین بود.
      بابت چیزی ک معرفی کردی هم مرسی، نگاهش میکنم

      1. کتابخوان تنها

        کاور مدرسه جاسوسی 10 رو یادته؟ به جان خودم هر وقت حالم گرفته بود میومدم همینجا. ولی الان اینجا هم خلوت شده. نهایتا ده دوازده نفر اینجا حرف بزنن. هعی. اگر جایی رو میشناسی که جمعیت کتابخون داشته باشه بهم بگو..

  3. کتابخوان تنها

    غم انگیزه. تو یه جورایی جزو آخرین کتابخون هایی هستی که میشناسم. بقیه که تعدادشون از 50 تا هم بیشتر بود همه ول کردن این چیزا رو. شدیدا احساس تنهایی میکنم. اگر خواستی بیا یه کاری واسه ش بکنیم میدونم وقت این چیزا رو نداری ولی خب ( نمیدونم چی بگم ) و اینکه شیفتینگ رو سرچ کردی؟ تو گوگل هم هست هرچند اکثرا چندتا دفتربچه نوشتنش ولی یه جورایی میشه از حرفاشون سر در آورد..

  4. در آغوش آرون

    منم هر وقت دلم میگیره میام اینجا تا با دیدن پستای جدید و کتابخونا انرژی بگیرم… ولی جدیدا هم بچه هایی که نظر میدن کم شدن هم اینکه کمتر پست میزاریــ…
    راستی، میشه یه چنل کتابخونی تو ایتا هم بسازی تا یکم بیشتر در مورد کتابا حرف بزنیم؟ اخه منو چندتا از دوستام که وبلاگتو دنبال میکنیم تل نداریم.

    پ.ن: و اینکه یجا خوندم از کتابا عکس نوشته و ادیتم میسازی. میشه اونارو اینجا هم بفرستی؟

    1. negar

      سلام. خب قبلا پست ها اماده بود، من فقط ادیت میکردم میذاشتم ( نقل مکان کردیم از بلاگفا به اینجا ) . الان من پست هارو جدید اماده میکنم
      والا من ایتا کال نمیکنم، ولی بهش فک میکنم حتما.
      نه راستش، عکس نوشته نمیذارم. ینی از خودم نه حداقل. معمولا عکس از متن خود کتابا میذارم، یا ادیت از رو اینترنت میبینم قشنگه میذارم. چیز خاصی باشه اینجاهم خواهم گذاشت

  5. سلام
    این مجموعه خیلی قشنگه خیلی خوشحال شدم دیدم یه نفر دیگه هم تو این کشور هست که این کتابو خونده😭😭😭من این کتابو تو زبان شناس خوندم، متن و صوت با هم کلی انگلیسیم قوی شد
    در مورد امریکا و مکسن کاملا باهات موافقم، خودمم انقدر سررفتار های امریکا حرص خوردم
    میشه چندتا کتاب بهت معرفی کنم که تو این سبکا باشه شاید بخونی خوشت بیاد، شایدم بشناسیشون
    قلمرو خار و رز(a court of thorne and rose ) 5 جلد پیشنهاد میکنم زبان اصلی بخونی چون هم به شددددت بهت نشون میده دایره لغاتت خیلی کمه هم اگه بخوای ترجمه بخونی فک کنم کتاب نصف شه😂پادشاه پریان(the folk of air) 4 جلد هم خیلیییی قشنگه سه جلدش ترجمه شده
    مجمومه 11 جلدی shatter me خردم کن که 6 جلد اصلی و 5 جلد فرعی داره این فانتزی نیست ، یه جورایی سبکش نمیدونم دقیقا… اینده دنیا رو نشون میده یکی از کتابای مورد علاقمه الان همه جا خیلی ترند شده نویسندش یه خانم ایرانی امریکاییه(همه این کتابای بالارو خانما نوشتن)
    مجموعه میدگاردم فانتزیه نویسندش ایرانیه7 جلد(فعلا!!!) فوق العادهست، شاید وقتی بخونیش بگی اا اینکه شبیه هری پاتره ولینه داستان خودشو داره بالا و پایین های خودشو داره شخصیتای خودشو داره😭😭😭
    راستی داستان جدید سومان که چند وقت پیش داده بود بیرونو خوندی؟؟ the prince’s club؟(راستی فیلمش افتضاح بود😁دروغ میگم؟ 😂)
    امیدوارم تو کنکور موفق باشی من دو سال دیگه کنکور دارم😭😭😭لطفا به کتاب خوندن و پست کذاشتن تو سایت ادامه بده، برای کسایی که هیچکسو ندارن باهاش در مورد کتاب بحث کنن خیلی جای عالییه، سایتت عالیه🧡💜
    ببخشید زیاد نوشتم😁😁

    1. negar

      وای وای خدای من، این فلمرو رو من خیییییلیییی تغریفشو شنیدم، واقعا نمیدونم اول اینو بخونم یا پادشاه پریانو …
      شتر می رو هم فقط کاورشو دیدم، از قضا خیلی روش شک داشتم و ندیده بودم کسی خونده باشه، حالا که دیدم حتما میذارمش تو لیستم. ( نوسنده های خانم که رومنس مینویسن >>>>>> )
      سومان کتاب داده ؟؟؟ نه اصن خبر نداشتم! خوب شد گفتی. ( فیلمو ندیدم😂)
      واو! من فک کردم این کتابا رو خوندی از من بزرگتری😂😂 ایشالا بترکونی. قربون تووو 😁❤️
      اصلا این حرفو نزن، خیلی ادمای کمی اینجا تو فاز رومنس بودن وقتی پست های این مجموعه رو گذاشتم، خوشحالم یکی مث تو بهمون اضافه شده 😁

  6. خیلی ممنووووون❤❤❤
    میشه ادرس چنل تلگرامتو بدی لطفا؟ یه جا گفته بودی چنل زدی تو تل ولی ادرسش رو پیدا نکردم🙂من جدیدا از یه چنلی کتاب میخرم اسمش باران بوکه، یه گروه هم داره تو همون تلگرام که توش راجب کتاب بحث میکنیم گفتم شاید به کارت بیاد🙃(داستان جدید سومان راجب اینده اگاتا و تدروسه، چند ماه بعد از تموم شدن اخرین کتاب و روز عروسی، یه داستان چند صفه ایه زیاد نیست.)(فیلمشو نبینی بهتره😂داستانش با کتاب فرق داره همینطور شخصیتاش)(اصلا اشاره نمیکنم شخصیتایی مثل پرفسور سید و کاستر و پولاکس و… رو کاملا حذف کرده بود از تو فیلم😂یا اصلا اشاره نمیکنم که موهای کوتاه قهوه ایه خوشگل اگاتا رو با موهای فرفری بلننننند عوض کرد، یا جای انادیل و داتو هم عوض کرد😂😂😂این دیگه زیاده روی بود، دات شده بود به لاغری انا و انا شده بود یه توپ بزرگ که راه میره😂به علاوه اصلا موهاشم سفید نبود، یعنی یه چیزی مینویسم یه چیزی میخونی) اها راستی یه خبر دیگه از اس جی ای اینکه سومان تور گذاشته، تو یوتویبش گفته اونایی که میخوان تو این تور همراه ما باشن برن تو این سایت این فرمو پر کنن(من رفتم پر کردم باید بالای 18 سالم میشد ولی خب حتی اگرم واقعا بالای 18 بودم و فرمرو با صداقت پر میکردم از تو ایران نمیومد ادم ببره تو که😂😂😂)
    مرسی❤
    (من همونیم که تو پست کتاب 6 اس جی ای کامنت گذاشت😁)

    1. negar

      ووووییییی خدایااااا دلم برا بچه هام تنگ شددد 🥹 ودف! موهای اگاتا لخت و کوتاهه! اینو همه میدونن، همه!!! تور … سومان … اس جی ای … ایران … این 18 سالگی به مام وفایی نکرده فعلا 🥲 مرسی درکل بابت اطلاعات
      ایدی چنل : ketab_negarr

  7. SHATTER ME=عالییییی

    ام… سایتی هست که ازش بتونیم pdf کتابا دانلود کنیم؟؟؟(همونطور که شاید بدونی Z_literally رو فدرال تعطیل کرده😁😂😂)
    اینارو یادم رفت تو کامنت قبلیم بگم🙃🙃

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Scroll to Top
به بالای صفحه بردن