مجیستریوم دستکش مسی

سلام. کتاب مجیستریوم دستکش مسی، جلد دوم مجموعه مجیستریوم هست که … میترسم عبارت نفس گیر رو براش انتخاب کنم و برای توصیف باقی جلدها کلمه کم بیارم :))) ولی هرچی باشه، انصافا خیلی جذاب تر از انتظاراتم ظاهر شد. ضمنا،اگه روحیه لطیفی دارید ( مث من 😔 ) خوندن این کتاب شب هنگام توصیف نمیشود. ( نشر های مترجم : ویدا و پرتقال )

خلاصه داستان مجیستریوم دستکش مسی

بازه زمانی داستان، تابستون سالیه که کال قراره وارد سال دوم مجیستریوم، سال مسی بشه. برگشته خونه، پیش باباش و .. هوک. اوضاع نرماله، یا حداقل اونقدری نرمال که زندگی با یه گرگ و جادو میتونه نرمال باشه.

کال، ک حالا فهمیده روح کنستانتین در جسمشه، سعی میکنه تا جایی ک امکان داره ادم خوبی باشه و حتی کوچکترین بدجنیسی ای هم نکنه تا مبادا شبیه کنستانتین به عنوان یک ارباب شرور نشه.

تا اینکه یه شب، همه چیز بهم میریزه. کال میفهمه ک پدرش تمام این مدت حدس میزده ک کال، خودش نباشه و از خونه فرار میکنه به سمت خونه، یا بهتره بگم قصر!، تامارا اینا. داستانو خلاصه کنم : تابستونو اونجا میگذرونه تا بالاخره میاد مجیستریوم، جایی ک مطمئن بوده دست پدرش بهش نمیرسه.

اما خب، کی گفته این به این معناست که کال از دردسر دوره؟

داستان دستکش مسی، به اسم الکاهست، اینه ک یه گروهی شامل خود کنستانتین و استاد جوزف تحقیقاتی رو برروی جادوی هرج و مرج انجام میدادن تا بیشتر به اعماقش پی ببرن. اما وقتی این تحقیقات باعث میشه کنستانتین تبدیل به دشمن مرگ شه، باقی گروه این دستگاه رو میسازن و امیدوار بودن ک بتونه کنستانتین رو به عنوان یه سازانا متوقف کنه ( بکشه).

حالا این دستگاه دزدیده شده. حدس قوی کال اینه ک پدرش دزدیده. و حالا گروه دانش اموزای استاد روفوس به علاوه یه فوضول به اسم جسپر، باید برن دنبال الستر تا هم الکاهست رو برگردونه، و هم بهش هشدار بدن ک اگه دست مجیستریوم بهش برسه کشته شده و به نوعی از این اتفاق جلوگیری کنن.

این ماموریت، با توجه به سن کمشون همینجوریش هم سخت و خطرناک هست. شما بهش یه مجیستریوم کامل ک دارن دنبالشون میگردن، کلی هرج و مرج زده ول تو دنیا، و کلی اتفاق عجیب غریب و غیر منتظره دیگه رو هم اضافه کنید. تازه، راز نه چندان کوچولو کال هم هست، چقدر طول میکشه تا همه ازش باخبر شن ؟!

مجیستریوم دستکش مسی
مجیستریوم دستکش مسی

قبل هر چیز این سانسور کوچیک رو بگم خیالم راحت شه : اخر کتاب، اونجایی ک کال و باقی میرن به غذاخوری و بچه ها ازشون استقبال میکنن، سلیا خیلی شیک میاد و جلو کل مدرسه کال رو میبوسه. خیلی سریع و یهویی. حالا این به کنار، اینکه من همزمان هم شک بودم هم مثل ارون داشتم به ری اکت های میخندیدم هم به کنار، اصلا این کارشو دوست نداشتم.

کراش سلیا روی کال واضح بود، و من هم نمیخوام الان بگم کال رو با کس دیگه ای شیپ میکنم ( مثلا تامارا )، کلا کال رو در حال حاضر یک عقاب میبینم (🦅)، ولی این کار سلیا انصافا تجاوز به حریم خصوصی کال بود. رسما اولین کیس بچم هدر رفت، با کسی ک احتمال بودنش با کال رو شخصا تک رقمی میدونستم ( و میدونم! ). نمیدونم، شاید من خیلی … باز فک نمیکنم یا هرچی، ولی کارش واقعا زشت بود. خیلی برای کال ناراحتم. و عمیقا امیدوارم سلیا بره گمشه، و بچم رو تنها بذاره.

مجیستریوم دستکش مسین
مجیستریوم دستکش مسین

بریم سراغ کال و کنستانتین، به طور مخصوص : اوایل کتاب، و همینطور در طولش مکررا میدیدم ک کال سعی میکرد بچه خوبی باشه و کارای بدجنسی انجام نده تا شبیه یه ارباب شرور که همون کنستانتین باشه نشه. ولی اگه کنستانتین بچه خوبی بوده باشه چی؟ اگه اصلا بدجنس نبوده باشه چی، 

همونطور ک استاد جوزف میگفت ( اصلا خوشم نمیاد ک دارم ازش حرف میزنم 🙄) خیلی از کارایی ک کال میکرد، از دیالوگ هایی ک میگفت تا داشتن به گرگ به عنوان حیوون خونگی، کارایی بود‌ن ک کنستانتین هم میکرد، و ما به عنوان یه فکت میدونیم ک کال بدجنس نیس!  پس شاید واقعا نصف کارایی ک پای کنستانتین نوشته شده، مقصرش جوزف بی همه چیز بوده! اه اعصابم خورد شد، حتی کنستانتین رو هم یواش یواش دارم پسرم میدونم.

در همین باره، چقد برای کال بابت سازانا شدنش خوشحالم. و اینکه داشتم فکر میکردم شاید اون کششی ک کال موقع استفاده از هرج و مرج توسط ارون حس میکرد، بخاطر نقطه تعادل بودنش نبوده، بلکه بخاطر این بوده ک روحش قبلا از هرج و مرج استفاده میکرده، میدونین چی میگم؟ نمیتونم درس توضیح بدم ولی میدونم ک درک میکنین. البته این صرفا تئوری و نظره، ک برا خودمم اونقدرا قوی نیس. درهرحال، از اینکه دیگه نمیتونه تعادل ارون رو تامین کنه ناراحتم، واقعا تیم خوبی بودن. هرچی میشه، فقط امیدوارم دوستشون خراب نشه.

و یه تئوری، ک اعتراف میکنم مال من نیس، ولی منو به فکر واداشت : اگه ارون، بچه کنستانتین بوده باشه چی؟

بهش فک کنید، ما میدونیم ارون پدر و مادر واقعیش موجود نیستن، و به اندازه کافی هم بهش اشاره شده ک بخوایم مطمئن شیم این موضوع قراره در داستان تاثیر گذار باشه. نمیدونم این حرف چقد صحیحه، و یادم هم نیس کتاب درباره اش حرفی زده باشه، ولی تنها کسی ک جز ارون جادوی هرج و مرج داره کاله. و اونم بخاطر روح‌ کنستانتینه. پس شاید، ارون هم پسر پنهانی کنستانتینه، و هرج و مرج رو ازش به ارث برده. میدونم، یکم سریال ترکی ای میشه، ولی خب، یجورایی منطقی نیست؟ حداقل، اونقدری ک یه کتاب با محتوای جادو میتونه منطقی باشه!

یه اشاره ریز هم کنم به جلد قبل، اون پیشگوییه : یکی شوت همین الانشم مرده : کال. یکیشون میمیره : به نظرم تامارا. یکیشون شکست میخوره : ارون. ک البته به شدت امیدوارم این شکست خوردن به مرگ منجر نشه. اینا حدسای منن، گفتم بگم همینجوری.

بریم سراغ باقی شخصیتا : میشه درمورد هوک صحبت کنیم؟؟ انصافا شیرین ترین، زیباترین، وفادارترین، و فقط بهترین شخصیت کل داستان به نظرم هوک ه. باقی همه یسری خورده شیشه دارن، ولی این بچه، پاک تر و معصوم تر نیست اصن. اونقدری دوسش دارم، ک منی ک از حیوون خونگی اصلا خوشم نمیاد، ارزو میکردم یه گرگ داشته باشم 😂

ارون، این بچه، اصن اینقد گله، ک اسمش میاد ناخوداگاه لبخند میزنم. چقدر یک پسر میتونه همزمان کیوت، معصوم، نترس، جذاب ( به همون معنای غیر صرفا ظاهری )، و کلا همه ویژگی های خوب رو یکجا داشته باشه؟؟ نمیشه. غیرقانونیه. درست نیست. دلم میخواد بگیرمش بغلش کنم از همه دنیا دورش کنم، بعد هم کال رو بذارم پیشش و هردوشون تا ابد پیش هم باشن، بقیه ای هم نباشن ک بخوان هی بگن : ( با لحن مرد سیبیلو خوانده شود ) شماها قرار بوده دشمن باشید، باید همو بکشید، این سرنوشت شماست. ورورور. زرزرزر. اره خلاصه، هرکی بخواد دوستی این دوتا رو بهم بزنه پیش فرض دشمن خونی منه.

شخصیت بعدی، جسپره. اول اینکه یه حس قوی ای بهم میگه اینا قراره دوستای خوب هم بشن، با توجه به شواهد و قضیه enemies to friends ( میدونم، اکثرا جای فرندز، لاورز استفاده میشه ک اینجا صحیح نیست ). نمیخوام اینو بگم، ولی داره ازش خوشم میاد😂 حداقلش اینه ک با اینکه اوایل کتاب خیلی حرف مفت و غر زد، بعدش جنم نشون داد ک حالا، حتی اگه بعضی وقتا بر ضد کال بود، به هرحال قابل احترام و ارزشمند بود‌. تو پست جلد پیش گفتم شاید ارون رو با تامارا شیپ کنم، ولی الان ک دارم فک میکنم ارون زیادی برا تامارا خوبه. جسپر رو با تامارا بیشتر شیپ میکنم ( خودمم نمیدونم چرا اینقد با این موجود لجم😂)

حالا ک بحث شیپه، و البته هنوزم خیلی خوشحالم توی کتاب از این مسخره بازیا ( به طور جدی، هنوز!) نداریم، تامارا رو هم بریم : احساس میکنم این تامارا خیلی کال رو با عشوه صدا میزنه 🧐 هی کال، کال، کال. زهرمار و کال. چیکار بچم داری تو اصن. چرا اینقد باهاش حرف میزنی. چرا اینقد بهش گیر میدی. از تامارا هم خوشم نمیاد.

چقد اونجایی ک رفت به استاد روفوس گفت من فشاری شدم‌. با اینکه حق میدادم نگران باشه، ولی همزمان هم حق نمیدادم ک اینقد بی منطق عمل کنه. هرچی نباشه ارون دوست کال هم بود، بهترین دوستش، اگه بخوام بگم! و تا قبل اینکه جادوی هرج و مرج از بدن کنستانتین جدا شه و کال سازانا بشه، قرار بود نقطه تعادلش ( یا هرچی ک ترجمه اش میشد ) باشه، اصن، نمیدونم چرا اینقد به نظرم گوشتش تلخه. اصن نمیچسبه. بچه خوبیه ها، ولی باهاش حال نمیکنم. نه اونقدری ک با ارون حال میکنم.

مجیستریوم دستکش مسی
مجیستریوم دستکش مسی

موضوعی ک به نظرم خیلی زیبا بود صحبت درباره اش در کتابی برای نوجوون ها، ک هممون با تجربه میدونیم جذابیت رو در ظاهر و تیپ و غیره میبینن، جذابیت کنستانتین بود. اینکه نه فقط چهره ی کنستانتین به جذابیت مشهور بوده، بلکه رفتارش، طرز و نوع صحبت کردنش هم جذاب و گیرا بوده. چیزی که کال در ارون هم، اخرای کتاب جلوی انجمن دید. درعوض پسرم، خیلی شیک یه کله گذاشت رو میز. باباشم اونور، مث من اینور، هرهر میخندید 😂.

ولی حالا جدا از شوخی، بخوایم یکم عمیق تر به قضیه نگاه کنیم، انصافا درس زندگی داره. نمیخوام ادای ادم بزرگای همه چیز دون رو درارم، چون عمیقا نیستم، ولی واقعا نیازه تو دنیایی ک‌ همه بیشتر از رفتارشون و شخصیتشون، مخصوصا تازگیا تو ایران، به قیافه اشون اهمیت میدن، یادمون باشه همه جذابیت به ظاهر نیست. چه بسا تقریبا همه چیزش درباره شخصیت طرف باشه.

خب، یذره از درس زندگی فاصله بگیریم و بپردازیم به با اختلاف، رومخ ترین موجود کل مجموعه : وارن. از وارن میترسم. مث چی میترسم. اصن میبینمش رسما مو به تنم سیخ میشه. نمیدونمم چرا. یکی از بزرگترین اشتباهای کال، ۱. ازاد کردن اون و ۲. نگفتن به استاد روفوس بوده. نمیدونم چشه، یا چیکار داره با این بچه ها، ولی امیدوارم هرچه زودتر استاد رفوس گیرش بندازه و بهتر، بکشدش.

پی نوشت :

لینک دانلود پی دی اف زبان اصلی کتاب : مجیستریوم دستکش مسی

توی کتاب زبان اصلی به جای سازانا نوشته makar. به نظرم خیلی خفن تر از سازاناست. اصن این کلمه یجوری، ادمو یاد دخترای لوس میندازه😂 نظرتون چیه از این به بعد همون ماکار بگیم؟!

دیگه اون بالا جا نشد، ولی به نظرتون، رو کاور نشر ویدا، اون اقاهه که داره جادوی سبز انجام میده الستره؟ چون پیرمرده واضحه استاد جوزفه

باورم نمیشه اینو میگم، ولی اواخر کتاب ک کال اون هرج و مرج زده هه رو نابود کرد و اون پرسید چرا، واقعا دلم براش سوخت. اونقدری ک شاید اگه صحنه حساس تر نمیبود اشک هم میریختم :’)))

27 دیدگاه دربارهٔ «مجیستریوم دستکش مسی»

  1. کال. یکیشون میمیره : به نظرم تامارا. یکیشون شکست میخوره : ارون. ک البته به شدت امیدوارم این شکست خوردن به مرگ منجر نشه. اینا حدسای منن، گفتم بگم همینجوری.
    کلا پیش بینیت اشتباهه 😐
    حلا جلد ۳ رو بخون می فهمی
    از آحر جلد ۳ تا تا جلد ۵ کلا مغزت می ره هوا

      1. Ava .G

        وضعيت من وقتى جلد سوم و چارم رو تموم كردم 😂
        جلد سه :نههههههه نهههههه اين اتفاق واقعى نيستتتتتتت😭
        جلد چهار كه تموم شد: مى خواستم گريه كنم كه جمله اخر رو ديدم واتتتتتتتتتت🤯😮

  2. به به به به بالاخره خوندیش این جلدم:)
    داریم ب لحظات ملکوتی و بسیار بروکن کننده جلد سه نزدیک میشیم😔🤝

  3. Ava .G

    جلد دوم و چهارم تامارا يه كارى مى كنه كه دلت مى خواد سرشو بكنى ولى جلد ٥ تا جايى كه من خوندم بچه ى خوبى شده بود

  4. از کجا میشه پی دی آف انگلیسی کتاب های مختلف مثل مجستریوم و بقیه کتاب های پرتغال و هوپا رو پیدا کرد ؟

  5. اس اس رو که خودندی، اس جی ای رو هم که خوندی، مجس هم خوندی ولی قصه های همیشگی رو نخوندی

    به نظررم زود بخونششش🍊

    پ.ن: ترجمش هم فک کنم زیاد سانسور نداشته باشه، خودم ترجمه خوندم

    1. negar

      والا، حس میکنم خیلی داستانش مورد علاقه ام نباشه، ولی خب از اونجایی که اصرار خیلی زیاده امتحانش خواهم کرد. نمیتونم قول بدم به زودی، چون خیلی کتاب تو لیستمه، ولی این رو هم میذارم

  6. ترتیب جلدای قصه های همیشگی:

    ۱ طلسم آرزو💚
    ۲ بازگشت ساحره💜
    ۳ هشدار برادران گریم❤
    ۴ اکسیر جادویی💙
    ۵ سفر به سرزمین سرگردانی🖤
    ۶ آخرین نبرد🤍

    راستی، یک مجموعه به نام *جادو های همیشگی* هم هست که ادامه ی قصه های همیشگیه

  7. سلام توی همین جلد یا جلد ۳ بود که پدر آرون زندانه ، تازه مشخصات ظاهرشون بهم نمی خوره موهای آرون طلایی و کنستانتین قهوه ای بود و کلا کنستانتین توی ۲۱ سالگی فکر کنم مرد و بچه نداشته احتمالا

  8. من فعلا در حال خوندن انجمن سری بندیکتم. اونم کتاب خوبیه معمایی ماجراجوییه به نظرم بخونش.

    راستی، الویت هات برای خوندن کتاب بعد از مجیس چیه؟

  9. Mahđi .

    من همیشه اشتباه میکنم که کتاب رو زود تر از تو میخونم کلا حقارته محضه
    چون دوباره کل اینا رو میخونم و از سانسورا جا میمونم😂
    بعد من یهو میفهمم سلیا کال رو میبوسه بعد یهو میرینه تو بعد کتاب ، اونجاس که منی که با پرتقال خوندم میگم خو بیناموس یه جوری مینوشتی متوجه میشدم یهو فشاری که بعد دو سال کتاب رو تموم کردم رو نخورم
    کتاب قشنگ پتانسیل ۲ .۳ تا جلد دیگه رو داشت اصن نفهمیدم چقد بی معنی تموم شد همین که برن بالا تر
    بولشت محض( اینا رو دارم میگم که خودتو برای اندینگ مسخره خودتو آماده کنی(لا اقل مایی که با پرتقال خوندیم))
    فقط زود تر بخون میخوام یا یکی درباره این کتاب عر بزنم😂😂

  10. با توجه به نظراتی که دادی باید بگم در طی قسمت های آینده به شدت شکه میشی
    یه جاهاییش رو خوب گفتی ها ولی بازم خیلی خیلی شکه میشی
    کلا این کتاب با اینکه داستانش کلیشه آیه و یکم شبیه خری پاتره ولی اتفاقاتش خیلی فرق داره و خب خیلی خفنه به نظر من چون من اکثرا آخر کتاب ها رو درست حدس می‌زنم و اینکه این یکی باعث شد همه حدس هام اشتباه از آب در بیاد خیلی جذاب بود فور کنم برا تو هم همینجوری میشه
    فکر کنم باید برم یه بار دیگه کتابو بخونم چون اصلا یه جاهاییش یادم نمیاد
    تنها بديش اینه که آخر داستان یجوری عین مایکل وی انگار میخواد تهش رو یه جوری جمع بندی کنه البته شایدم من با یکی دیگه قاتی کرده باشم
    و اینکه یه قسمت جالب دیگش اینه که یه پارادوکس خاصی داره که یه جاهایی نویسنده راحت همرو میکشه یه جاهایی هم یهو ملت زنده میشن و خب اینش هم به نظرم خوبه

    ببخشید زیاد حرف زدم فقط بگم که آخرش خیلی شوکه کننده و دور از انتظاره قطعا خوشت میاد 😅😅😀

  11. در مورد اونجا ک نوشتی آرون پسر کن باشه…به نظرم نه
    هم سن کن کم بود و هم چطور بگم، جادوی هرج و مرج ارثی نیست. وگرنه مثلا هیچکدوم از اعضای خانواده کن جادوگر های هرج و مرج نبودن یا حتی جریکو ک دوقلو کن بود هم این توانایی رو نداشت
    بازم این نظر منه ول ب نظرم منطقیه *

    1. negar

      افرین، نکته خوبیه. البته ارثی بودنو میگم، چون از لحاظ سنی الستر هم همسن کن بود ( ضمن اینکه مرسی کنستانتین رو کن صدا کردی، منم همینکار رو خواهم کرد، راحتم کردی😂)

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Scroll to Top
به بالای صفحه بردن